همه نوروز را جشن گرفتند ولی پرنده کوچک من در کنج کارتن مقوایی اش جان می داد. با اینکه روز 29 اسفند برایش دامپزشک پیدا کردم و 2 ساعت به 2 ساعت با سرنگ دارو به دهانش ریختم. به او قول داده بودم که دوباره در آسمان آبی پرواز کند
نصف راه، 6
-
دور ریختم. خیلی چیزها مانده که دور بریزم البته. وقت چندانی هم ندارم. بد
پیش نمیرفت، گرچه خیلی کند، به جانکندن... تا دیروز... خيلی سال است که
فهمیدهام...
1 year ago
No comments:
Post a Comment