Saturday, June 26, 2010

پیام مردمی کیهان ، 6 تیر1389

يكي از راه هاي مبارزه با صهيونيسم، كاهش مصرف در سطح جامعه است. زيرا اكثر بازارهاي جهاني، با رژيم صهيونيستي داراي شراكت هستند. يك هموطن -پیام مردمی کیهان یکشنبه

Friday, June 25, 2010

راستش را بخواهید ، دلم می خواهد تمام کودکان غزه از گرسنگی بمیرند

Monday, June 21, 2010

پیام مردمی کیهان ، 1 تیر1389

چند روز پيش فرزندمان از سوي مهدكودك، يك بسته مداد رنگي جايزه گرفت كه روي مدادها تصاوير باربي نقش بسته بود. متاسفانه اين مسئله در بسياري از وسايل و اسباب بازي بچه ها وجود دارد كه نتيجه اش گسترش فرهنگ اباحه گري است. از مسئولان فرهنگي تقاضاي رسيدگي به اين مسئله مي شود.يك شهروند

Sunday, June 20, 2010

فوتبال

یادم هست زمانی که مسابقات یورو 96 را تماشا می کردم ، بازیکنان آلمان مردان بزرگی بودند که می شد به آنها اعتماد و تکیه کرد. حتی وقتی که تیم عقب بود ، خیال من راحت بود که خب مردان تیم حتما کاری از دستشان بر می آید. کلا فوتبال یک جور بازی بین 22 تا "آدم بزرگ " بود.وقتی در نیمه نهایی بازیها آلمان در نیمه اول با یک گل از انگلیس عقب افتاد ، من داشتم شام می خوردم. با خونسردی و ایمان کامل به پیروزی آلمان ، تقریبا بی تفاوت، به خوردن ماکارونی ام ادامه دادم .حالا به طرز غم انگیزی شرایط دگرگون شده است ، و بسیاری از "مردان تیم" بچه هایی هستند که 3-4 سال از من جوانترند ! نمی دانم چطوری می شود در مواقع بحرانی به آنها امید بست. حالا فوتبال به طرز مسخره ای بازی "بچه کوچولو ها" به نظر می آید و تازه کجای کار را دیده اید ! از این به بعد هر دوره وضع فقط بدتر خواهد شد.روزی خواهد رسید که ستاره های آن روز تیم آلمان ، هنوز به دنیا نیامده اند ! ا

Thursday, June 17, 2010

روشنفکری

وقتی هیچ چیزی برای عرضه نداری ، اداهای روشنفکری در بیاور. این را دوستی امشب به من گفت. دیدم متقابلا
(Mutually- Conversely)
راست می گوید. ما هم نشستیم شام خوردیم. تمام مدت ، دو نفر از حضار عود و نی می زدند. هنگام خروج ، محض
رعایت ادب دروغ آخر شب را گفتم : از موسیقی تان لذت بردم ، شب بخیر. باز پی به قابلیت منحصر به فرد موسیقی سنتی بردم که می تواند 40 دقیقه سر و صدا کند بدون اینکه هیچ فضا یا تصویری ساخته باشد . موسیقی سنتی می تواند یک جوری شبیه نویز سفید باشد : نمونه های زمانی آن کاملا ناهمبسته اند و هیچ ربطی به هم ندارند

Tuesday, June 15, 2010

بفرمایید شیرینی

دیروز بعد از ظهر به دیدار خانم مسنی رفتم که به تنهایی نمی توانست کارهای خانه اش را انجام دهد و یک مستخدم داشت. مستخدم پسر 18 -19 ساله ای به نظر می آمد. من صحیح و سالم نشسته بودم ، و او برای من چای و بستنی و میوه آورد و پذیرایی کرد. هیچ کدام از گلویم پایین نرفت. به نظرم نمایش شرم آوری بود که در تضاد آشکار با شرافت انسانی بود. و توهین آشکار به شخصیت خود من هم بود. من صحیح و سالم نشسته بودم و یکنفر دیگر نه از روی علاقه ، که به عنوان وظیفه از من پذیرایی می کرد و جلوی من خم و راست می شد. نفرت انگیز بود
تابستان از نظر مسافرت فصل غم انگیزی است. وقتی که کلا 800 تومان پول داری ، و قیمت بلیطی که 1 ماه
پیش 500 تومان بوده، می شود 700 تومان. نمی دانم ایراد از بی پولی من است یا از اینکه متاسفانه سایر آدمها هم مثل من در تابستان سرشان خلوت می شود و فکر سفر به سرشان می افتد. به هر حال باید در زندگی صبر و استقامت پیشه کرد و راه حل های ریشه ای را جستجو کرد. یک راه ریشه ای می تواند پول دار شدن باشد

Saturday, June 12, 2010

دستم کمی (فقط کمی ) درد گرفته است. یعنی اذیتم می کند ولی چیز مهمی نیست. جایی بین آرنج و مچ ، استخوان در طرف بیرونی دست درد می کند. همین الان که می نویسم هر چند لحظه یکبار با دست دیگر می مالمش تا تسکین یابد. یادم افتاد به مادر. بیچاره مادر که اغلب دستش را با نوار می بندد تا دردش تسکین یابد ، و هرگز ، هرگز ،هرگز کوچکترین شکایتی نمی کند. ای کاش می شد ذره ای به او کمک کرد و ذره ای از آنچه کرده است را جبران کرد. ای کاش ، ای کاش ، و هزار ای کاش دیگر. یادم افتاد به بسیاری که دستشان و پایشان و تنشان زیر باتوم کبود شد و استخوان هایشان شکست ، مفت و مجانی

Thursday, June 10, 2010

هنوز افق های بسیار گسترده دیگری از پوچی برای کشف شدن باقی مانده است. فهمیدم که هنوز می توان انواع جدیدی ( بله ! جدید! ) از تهی بودن را تجربه کرد و به روش تازه ای پوچی تازه ء تا کنون پنهان مانده ای را دید

Wednesday, June 9, 2010

دیگر حالم از همدردی با غزه و همدردی با فعالین صلح عازم غزه و همدردی با قربانیان جنایات و تجاوزات اسرائیل و همدردی با ملت های مظلوم فلسطین و لبنان و همدردی با راشل کوری دختر امریکایی که برای جلوگیری از تخریب خانه یک فلسطینی زیر بولدوزر رفت- نسخه مونث شهید فهمیده خودمان- به هم می خورد. همه شان با هم به قعر جهنم بروند. دیگر از شنیدن شرح سوابق مبارزاتی حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی و خدمات ایشان برای اسلام و انقلاب و کشور و مظلومیت ایشان در روزهای اخیر و جفاهایی که بر ایشان می رود و جایگاه بی بدیل ایشان در نظر حضرت امام به ستوه آمده ام

Tuesday, June 8, 2010

سلام

و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

Friday, June 4, 2010

شاهنامه

در کمال حیرت ، ضمن مطالعه داستانهای جمشید و ضحاک ، متوجه شدم که شاهنامه فردوسی بعضا غلط های فاحش وزن دارد . غلط هایی در حد اشعاری که مردم در آواز های فولک توی کوچه می سازند. در واقع شاهنامه به نظر کتابی می رسد که از تعدادی فراز بسیار درخشان در کنار یک بدنه بسیار معمولی و حتی گاهی غلط تشکیل شده است.البته شاید زود باشد که قضاوت کنم ، باید با یک نسخه دیگر تطبیق بدهم ، ولی من بر اساس نسخه بسیار معتبر ژول مول که در اختیار دارم اظهار نظر کرده ام. به هیچ وجه نمی خواهم که ارزش اثر فردوسی را زیر سوال ببرم ولی تصور اولیه من این بود که شاهنامه اصلا غلط وزن ندارد. چند نمونه را مثال می زنم
دگر پنجه اندیشهء جامه کرد / که پوشند بهنگام بزم و نبرد (شاید "ب" قبل از هنگام غلط چاپی باشد ، ولی بعید است چون ژول مول نسخه معتبری است) ا
جدا کردشان از میان گروه / پرستنده را جایگاه کرد کوه
هر آنچه ز گل آمد چو بشناختند / سبک خشت را کالبد ساختند ( این بیت دیگر واقعا عجیب و غریب است) ا
فراوان بیت دیگر از این دست ( البته نه به عجیبی بیت سوم ) در داستان جمشید و ضحاک دیده ام
البته بیت سوم اگر اینطوری خوانده بشود که
har Anchaz gel Amad cho beshnAkhtand
مشکل وزن ندارد.ولی باز هم عجیب است

Thursday, June 3, 2010

گیاهخوار

ضحاک هم در شاهنامه فردوسی گیاهخوار بود