Friday, October 29, 2010

چهره هر انسانی زشتی خاص خودش را دارد. فقط باید کمی نگاه کرد تا زشتی هایش را تشخیص داد

Thursday, October 28, 2010

Tired of seeing this dream again, again and agian that I have to take my highschool final exams again but I don't even know a single word to write , specially in chemistry.
حل نمی شود، فقط هی در لایه های عمیقتری پنهان می شود. شاید در طول روز موفق شوی آن را به یاد نیاوری، خوابها را چه می کنی؟

Monday, October 25, 2010

آلپرازولام

آلپرازولام برای خودش دنیایی دارد. به نوعی سکون خطی می رساندت. آلپرازولام که می خوری همه ترسها تمام می شوند. آرام و وارسته، بی قید و بی زنجیر. آلپرازولام که می خوری دیگر از سرما نمی لرزی . دیگر لازم نیست مستقل از دمای بیرون، برای رهایی از سرمای ترسی که درون جانت لانه کرده است ژاکت بپوشی. آلپرازولام که می خوری دیگر دنیا در حال اتمام به نظر نمی آید. آلپرازولام که می خوری دیگر لازم نیست از اتاقت به ناکامی فرار کنی، ناکام چون وحشت در ذهن توست و راه فراری ندارد. سبک می شوی و راحت و سنگین 9 ساعت می خوابی. زنده باد آلپرازولام. زنده باد این مخدرهای آشغال که در کپسول می ریزند و به اسم قرص به خورد آدم می دهند

از کدام خزانه؟

خوب آدم به آدم های دور و بر و فامیل خودش هم نگاه کند کافیست! دوشیزه ... عزیز (یکی از فامیل های محترم) دارند به سلامتی ازدواج می کنند، با مهریه 1400 سکه طلا، به انضمام یک ویلا در شمال، یک خانه در تهران و 1000 متر زمین در اهواز که پدر داماد به زوج خوشبخت هدیه داده اند. حالا تمام دلایل شخصی به کنار ، جوانان چگونه ازدواج کنند؟! از کجا؟ از کدام خزانه؟ خوب مگر دخترهای دیگر از این دوشیزه عزیز چه چیزی کم دارند که سطح توقعشان پایینتر باشد؟!ا

Thursday, October 21, 2010

دکتر سهراب پور می گفت :" اصلی در مکانیک هست که بیان می کند هیچ چیز در عالم
perpetual
نیست، جز ذات باری تعالی" پس هر آغازی را پایانی است، نا گزیر... ا

Wednesday, October 20, 2010

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

Tuesday, October 19, 2010

کار کارشناسی

رییس سازمان هدفمند سازی یارانه ها اعلام کرد که پس از نزدیک به 3 سال کار کارشناسی، مبلغ 81 هزار تومان برای هر نفر مناسب تشخیص داده شده است. وی افزود هنوز تصمیم گرفته نشده است که این مبلغ برای چه مدتی باشد، مثلا برای 1 ماه، 4 ماه ،... . این شد که برای من سوال پیش آمد : از کجا؟ از کدام خزانه؟ عدد 81 را برای مدت نامعلوم از کجایت در آوردی؟ چرا 70 هزار تومان نباشد؟ چرا 120 هزار تومان نباشد؟ قربان کار کارشناسی ات بروم، وقتی زمان تعیین نکرده ای اعداد چه فرق معنی داری با هم دارند؟

Sunday, October 17, 2010

کوچه بغض تو را در گلو می فشرد ، و شب ،چون کودکی دلتنگ حضورت را بهانه می گرفت. صدای ابی شاهد بود. خیابان کارگر شاهد بود. " تو بال و پر گرفتی به چیدن ستاره ، دادی منو به خاک این غربت دوباره... اگه نرفته بودی گریه منو نمی برد ، پرنده پر نمی سوخت، آینه چین نمی خورد...شبانه های بی تو..." چراغ های پشت چهار راه شاهد بودند. راننده تاکسی شاهد بود. آقای" شعبانی" شاعر شاهد بود. شب فریب امید را بهانه می گرفت و چشم اشک را. گاه گاهی می توان زیر سقف کوتاه این شهر دید که هنوز زندگی هست. می توان یکشنبه آخر هر ماه
رفت " در حلقه رندان" ، که این و آن و او و ... هستند ولی دیگر منوچهر احترامی نیست، و حس کرد هنوز چیزی برای زندگی هست، مثل وقتی که رفته باشی فرودگاه مهرآباد و همراه با 20000 نفر دیگر با هم جشن گرفته باشید، با غریبه ها بگویی و بخندی ، به همدیگر گل بدهید و با هم شعر بخوانید، چون شیرین عبادی آمده است. حس عجیبی است که گاه گاهی مزه زندگی را به یاد بیاوری ، و به یاد بیاوری "خواستن" را، و اینکه روزهایی بود که می شد چیزی را "خواست" ، و تو مدتهاست آن را فراموش کرده ای، و حرکات یخ زده مریلین منسون جایگزین آن شده است. نمی توان به چشمها اعتماد کرد . همیشه آدم را گول می زنند. چشم ها، وقیحانه ادعا می کنند آدمهایی وجود دارند که یکدیگر را دوست دارند. می دانم باورش سخت است

Saturday, October 16, 2010

دزد

با یک جور حیرت دریافته ام که تقریبا هیچ یک از دوستانم از قطع دست دزد سابقه دار حمایت نمی کنند . راستش همدردی با چنین مجرمینی کاملا خارج از دایره تصور من است. برای سارق سابقه دار اعدام به نظرم برازنده تر است

Friday, October 8, 2010

Tuesday, October 5, 2010

Sting-Big lie small world

I sat down and wrote this letter
Telling you that I felt better
Since you've gone and I was freeI'm so happy

I have so little time to spare now
I'm wanted almost everywhere now
I make out like Casanova

Friends are always coming over
I signed my name as if I meant it
Sealed it with a kiss and sent it

The letter had improved my mood
Happy in my solitude
But halfway home I changed my tune

And when I saw my lonely room
The mirror caught my eyeWhen I sit down, I cry
Big lie, small world
It was a big lie, small world

I had to intercept that letter
Telling you that I was better
I raced to catch the postman's van
He was leaving as I ran
I missed the bus, I missed the train
I end up walking in the rain

Big dog chased me down the street
Hadn't had a bite to eat
Feeling sorry for myself
And wishing I was someone else

I walked across the cityBecause
I couldn't stand your pity
Big lie, small world
It was a big lie, small world

The place you live looks opulent
And obviously a higher rent
Than our cozy little room
I have this sense of doom

Your landlord says you're out of town
But your new boyfriend's always around
The hour was getting late
So I sit down and wait

Here's the postman with my letter
Coming down the path he better
Give that thing to me
I have to make him see

Begging doesn't do the trick
He thinks that I'm a lunatic
But then who comes upon the scene
But your new boyfriend, Mr. Clean

I hit the postman, hit your lover
Grabbed the letter, ran for cover
The police arrived in time for tea
They said they'd like to question me

But I can only curse my fate
I'll have to face the magistrate
It hasn't been the best of days
I'd like to fly away

Big lie, small world
Big lie, small world
It was a big lie, small world
Big lie, small world

Monday, October 4, 2010

letter

یه نامه برات نوشتم و انداختم تو صندوق. بلافاصله پشیمون شدم. همون موقع پستچی اومد و صندوقُ خالی کرد. بهش گفتم نامه منو پس بده. پستچی نداد. دعوامون شد. با مشت زدم تو صورتش. نامه ها ریختن زمین. نامه من اون وسط گم شده بود. می خواستم همه نامه ها رو پاره کنم. آخه نمی بایست دست تو برسه، ولی کاری از دستم بر نمیومد. قبل از اینکه پستچی بلند شه زدم به چاک. از دور پستچی رو دیدم که همه نامه ها رو جمع کرد. نامه تو رو هم برداشت و رفت، و من فقط با حسرت نگاش می کردم
Based on a Sting song

مامور معتمد

دختر سر او را میان دستهایش گرفت و گفت: " از من هم یک مامور معتمد خوب در می آید، این طور نیست؟" -"تو بهتر از آن هستی که یک مامور معتمد باشی. هیچ کس به ماموران معتمد اعتماد نمی کند"ا
مامور معتمد ، گراهام گرین، ترجمه تورج یار احمدی ، ص228