اگر کلاغ های باغ انستیتو پاستور فهمیدند چرا می میرند، تو هم می فهمی. استاد ادبیات عمومی هم می فهمد چرا یکدفعه یک دانشجوی فوق لیسانس به کلاسش علاقه مند شده است و در آن شرکت می کند. شما هم می فهمید چرا من یک مرتبه در فیس بوک مخالف سو استفاده از کودکان شدم و به کمپینی در این راه پیوستم. شیرعلی قصاب هم می فهمد چرا دوستعلی پول داده رضایت خمیرگیر را گرفته تا شیرعلی شب را در زندان نخوابد. همه اش داستان همان تابع و مشتقاتش است که باید به شکلی حل بشوند. می فهمی پیرمرد؟ باید حل بشوند. باید حل بشوند
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Blog Archive
-
▼
2010
(113)
-
▼
December
(10)
- گاهی داری مسیر مستقیم و صافی را جلو می روی. همه چی...
- کار عقب افتاده که دندان درد نمی شناسد
- باید ایستاد و مواضع محکمی اختیار کرد. هیچ دلیلی بر...
- کاش برف می آمد. برف می آمد ، برف می آمد. آنوقت من ...
- اگر کلاغ های باغ انستیتو پاستور فهمیدند چرا می میر...
- همه شما - دانسته و ندانسته- مدیون او هستید. که او ...
- مرض سحرخیزی
- حمله آهو؟!ا
- باید آدمها رو با اردنگی انداخت توی مسیر زندگی. تا ...
- سه شنبه 16 آذر
-
▼
December
(10)
No comments:
Post a Comment