دختر سر او را میان دستهایش گرفت و گفت: " از من هم یک مامور معتمد خوب در می آید، این طور نیست؟" -"تو بهتر از آن هستی که یک مامور معتمد باشی. هیچ کس به ماموران معتمد اعتماد نمی کند"ا
نشدن، ۲
-
شاید غریبترین تجربهام این است که نمیتوانم جایی را از بالا ببینم. کوه و
تپهیی در کار نیست که بالا بروم و دوردست پیدا باشد. تقریباً همهجا، افق چند
صد ...
-
در دنیای امروز که اسطوره ها مرده اند و انسان ها از ریشه ها و خاک ها کنده
شده اند، تنها دیوانگی و عشق می توانند تنهایی انسان ها – این عمیق ترین ترس
انسانی...
No comments:
Post a Comment