بین تمام مشکلاتی که ممکن است برای یک انسان پیش بیاید، من با مشکل نادری به اسم مرض سحرخیزی دست به گریبان شده ام. ویژگی این مرض بیدار شدن حدود ساعت 5.5 تا 6 است. این امر بدون هیچ دلیل خاصی اتفاق می افتد و در عوض حدود ساعت 10 صبح چشم هایم از زور خواب باز نمی شوند. بدیهی است که فکرم هم کار نمی کند. واقعا نمی دانم این مشکل جدید را چه کنم. البته این امر یک فایده هم دارد و آن هم این است که می توانم به مسجد محل رفته و نماز صبح را به جماعت اقامه کنم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Blog Archive
-
▼
2010
(113)
-
▼
December
(10)
- گاهی داری مسیر مستقیم و صافی را جلو می روی. همه چی...
- کار عقب افتاده که دندان درد نمی شناسد
- باید ایستاد و مواضع محکمی اختیار کرد. هیچ دلیلی بر...
- کاش برف می آمد. برف می آمد ، برف می آمد. آنوقت من ...
- اگر کلاغ های باغ انستیتو پاستور فهمیدند چرا می میر...
- همه شما - دانسته و ندانسته- مدیون او هستید. که او ...
- مرض سحرخیزی
- حمله آهو؟!ا
- باید آدمها رو با اردنگی انداخت توی مسیر زندگی. تا ...
- سه شنبه 16 آذر
-
▼
December
(10)
برادر، این از الطاف الهیه که شامل حالت شده که نماز صبح رو به جماعت اقامه کنی!!ا
ReplyDelete