Monday, April 12, 2010

جوجه اردک خیلی زشت

یکی بود ، یکی نبود . خدا هم نبود. در بعضی از کتب مرجع ، ذکر شده که خدا آن زمان به خانه خاله رفته بود . انجیل یوحنا درباره اینکه خدا با خاله چکار می توانسته داشته باشد هیچ توضیحی نداده است. حضرت داود هم در اینباره در کتاب زبور و در آلبوم های موسیقی بعدی اش سکوت کرده است . در عهد عتیق تصور می شد حضرت داود جوانی بود که آوازی خوش داشت ، ولی در دهه های اخیر مشخص شد که حضرت داود علاوه بر داشتن آواز خوش ، به نیکویی در گروه پینک فلوید گیتار می زند
درباره علت غیبت خدا ، روسای جمهور اخیر لبنان مواضع متفاوتی اتخاذ کرده اند. میشل سلیمان درباره آن موضع بی طرف اتخاذ کرده است. امیل لحود آن را نتیجه حمله اسرائیل اعلام کرده است. الیاس هراوی متاسفانه فوت کرده و در دسترس نمی باشد. امین جمّیل آن را به توطئه گروه های فلسطینی برای بر هم زدن ثبات لبنان نسبت داده است. موضع سلیمان فرنجیه گویا بین موضع لحود و میشل سلیمان بوده است
به هر حال ، این موضوع خیلی به داستان ما ربطی ندارد. یک روز ، یک جوجه اردک خیلی زشت وجود داشت. همه فکر می کردند وقتی بزرگ شود قوی بسیار زیبایی خواهد شد و همه محو زیبایی خیره کننده او خواهند گشت و چایکوفسکی برایش قطعه" دریاچه قو " را خواهد ساخت. ولی ، جوجه اردک خیلی زشت بزرگ شد و به دیوی دهشتناک تبدیل گشت ، که هر شب بانگ گوشخراش ترین فریادها را به هر سو می پراکند و هر روز قلعه خوفناک روی تپه از طنین گام های نفرت انگیزش می لرزید. آخر دیو ، توی آن قلعه زندانی بودقصه ما همین بود و به پایان هم نرسیده است

No comments:

Post a Comment